خوابهام



مدتی بود که خواب پرواز میدیدم در منطقه ی خونه ی قبلیمون قدم می زدم که دعوا وآشوبی به پا بود خیابان سرازیری بود و میخواستند به من آسیب برسونند که من تقلا میکردم که پرواز کنم یعنی تا حدی میپریدم که به من آسیبی نزنند و شبهایی بود که در شهری که پدرومادرم اهل اونجا هستند من از خونه ی فامیلمون که تا خیابون اصلی فاصله داشت ویک سگ درنده هم اونجا بود ویک جنگل وسیع در پشتش،من سبکبال ولی با ترس پرواز میکردم وشبهایی خواب میدیدم که از بالکن خونه ی مادربزرگم پرواز میکردم وتوی حیاطش پایین می اومدم وهمسایه ای که گلارو آب میداد معلوم بود و یک چرخ وفلک بود در حیاط مادربزرگم که از بالکن م یکی یکی مسابقه میگذاشتیم وپرواز میکردیم روی اون و تند چرخ وفلک میچرخید.


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها